چه فتنه ای از این بزرگتر ،که یک آسمان ابر بیاید بالای سر شهر و یک روز تمام سنگین و رنگین خودش را به رخ همه بکشاند اما دریغ از آنکه دمی دلش بشکند ؛حتی به آه آن کودک چکمه پوش!
آری،چه فتنه ای از این عظیم تر!
- از بیانیۀ چهارم میرآب باغهای غمبار
دیگر کسی روی آن ندارد که از برای طلب باران، نماز اقامه کند.
چرا که پرده از روی همگان بر افتاده است.
- از یادداشتهای کودک چکمه پوش
در حیرتم از مردمانی که در پلیدی خود غوطه ورند.
و در عین حال توقع دارند ، من به حالشان گریه کنم؛
شاید که پاکی نصیبشان شود.
-از یادداشتهای یک ابر سرگردان